نازنين نازنين ، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

دخملكم

يادآوري عيد 86

سيستم خونه خيلي داغونه بابايي ديروز بهم گفته بود اطلاعاتش رو كپي كنيم تا به داد سيستم برسه من هم بعد از كپي تو فلش امروز اين عكسا رو پيدا كردم  .يادمه اون روز هوا يه كم سرد شده بود اين كاپشن تو ماشين بود تنش كردم(از گرمكن تن داييش مشخصه سرماي هوا) چقدر شلخته شده با كاپشن وگرنه بچم بلوز شلوار تنش بوده                 ...
18 تير 1393

تقديم به پدر من وپدر دخترم

پدر جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم  . . . ای تکیه گاه محکم من ، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال ، هست افتخارم پدرم روزت مبارک شانه‏ هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را. دست در دستانم که می‏گذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگ‏هایم می‏دود. در برابر توفان‏های بی‏رحم زندگی می‏ایستی؛ آن‏چنان‏که گویی هر روز از گفت‏وگ...
31 ارديبهشت 1393

روز مادر

 تقدیم  به مادر خوبم که سرشار از همه مهربانی های  دنیاست...   مادری که هیچ قلمی حتی نمی تواند او را بسراید...   تقدیم به چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه ام. لبخندهای معصومانه و خنده  هایش دلگرمی زندگی ام. از بودنت برایم عادتی ساختی که دور از تو بودن  در باورم نمیگنجد حتی  کوتاهترین فاصله زمانی. اکنون معنای دوست داشتن و عاشق بودن  را بیش از بیش درک میکنم. چه خوب  شد که بدنیا آمدی و چه عالی شد که شدی دنیای  من. همیشه بدان که تا بیکران عشق عاشقانه  دوستت دارم.   پروردگارا شکرررررررررررررررررررررر...
31 فروردين 1393

خياط خانم

نازنين خيلي به كشوي لباساش حساسه اگه يه روز عجله هم داشته باشه لباس رو بدون تا كردن تو كشوش نمي ذاره ترجيح مي ده روزمين بندازه ،اتاقش شلوغ باشه اما كشوش نامرتب نباشه .فكر نكنين خيلي دختر مرتبي يه نه .كف اتاقش آدم رد نمي شه از بس شلوغ مي كنه .اما ديشب بعد از كنترل كشوش چند تا از ساپورتاش كه يه كم پاره شده بود برداشته ومي دوخته كه من رسيدم وكلي ذوق كردم .البته از نخ همرنگ استفاده نكرده بود اما مشخص نمي شد.يه بار خيلي وقت پيش كه لباساي مهرادي رو مي دوختم من رو در حال دوخت ديد وكنجكاوي مي  كرد اما فكر نمي كردم به اين زودي مي خواد مستقل بشه .قربونت برم كه يه پا خانم شدي البته ناگفته نمونه قبل عيد كه شيريني هم درست مي كردم به عنوان دستيار كمك...
25 فروردين 1393

بدون عنوان

  تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی   ...
25 فروردين 1393

شكار لحظه ها

ديشب رفته بودم بخوابم يه لحظه به دلم افتاد برم يه سر از نازنين بزنم .اين اولين بار نيست بهش سر مي زنم اين دفعه اين صحنه رو ديدم .اولش فكر كردم تو اتاق نيست .يك كم دنبالش گشتم تا اينكه پيداش كردم.اما واقعا خواب بود .صبح كه ازش پرسيدم چرا اين كار روكرده بودي گفت من هميشه اينطوري مي خوابم .اما چرا من تا حالا نديدم شايد هم خالي مي بنده شايد هم يه چند وقتي يه اين كاررومي كنه آخه من كه هرشب ازش سر نمي زنم    ...
20 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملكم می باشد