نازنين نازنين ، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

دخملكم

جمعه27/2/92

سلام امروز بدترین روززندگیم است . چون امروز ساعت 14 فیتله ی 2 داشت. ولی همان موقع اقاجونم امدند. و گفتند : شبکه ی 1 رابزن . من هم ناراحت شدم. ولی بلند گفتم : دفه بعد که جمعه امد نگاه می کنم. باخودم گفتم: دفه بعد که من داشتم فیلم نگاه می کردم شبکه اونا رو نمی زنم. پایان ...
28 ارديبهشت 1392

13/2/92اداره ماماني

جمعه بود ومن كشيك بودم مي خواستم برم اداره كه نازنين هم خواست بامن بيادمن هم ازخداخواسته چون تواداره تنهابودم باخودم بردم .كمي ازتكاليفش روانجام دادوموقع رفتن هم ازمحوطه ي اداره باكمك هم مقداري توت  چيديم .بفرما زيادشيرين نيست ...
21 ارديبهشت 1392

عيد92

امسال هم طبق سالاي گذشته براتحويل سال وتعطيلاتش شاهرخت رفتيم .شما که خیلی اونجا بهت خوش می گذره اما  بيچاره ماماني  آرزو داره یکسال هم که شده حداقل تحویل سال روتو خونه ی خودش باشه امان از دست بابایی که اینقدر خودخواهه . امسال تحویل سال روعزیز وآقاجون شاهرخت نیومدن اما چون شب تحويل سال عمو محسن و...تصادف كرده بودند وداداشا هم ديدنشون نيومده بودندروزبعدازتحويل سال بالعجبار اومدند شاهرخت وماماني هم خيييييييييييييييييييييييييلي خوشحال شد دلش برا داداشاش يه ذره شده بود نازنين هم خوشحال بود آخه دايي ياش رواونقدردوست داره كه بهشون مي گه داداش. روزيكشنبه 4فروردين جون ماماني وبابايي مي خواستن اداره برن برگشتيم بيرجند4...
21 ارديبهشت 1392

10/1/92باغ آقاجون

شرمنده دخترم همه عكساي تكيت روآبجي  فقط ازاين قسمت گرفته  آخه زورش مي آمده ازجاش بلند شه اين قسمت هم دقيقا مقابل درب چادر بودكه آبجي اونجادرازكشيده ، مي بيني آبجي چقدرتنبله!  دعوتي باغ  ميزبانش باباي خاله جون( شيماخانم) بودندخيلي خوش گذشت .توهم درحالت طبيعي زبون مي ريزي واي به حال اينكه چشمت به كسي بيفته از بس حرف مي زني ديوانه ميكني  .قربون دخترم برم كه هيچ وقت خسته نمي شه . ...
21 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملكم می باشد