نازنين نازنين ، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دخملكم

اولين روزه هاي واجب

از ماه رمضون امسال مي ترسيدم نمي دونم چرا اينقدر استرس داشتم خدا يا من رو ببخش از بس غصه داشتم شب تا صبح اشك مي ريختم البته همون شب آخرش توبه كردم نمي دونم چرا؟ همش دنبال مرجع تقليدي مي گشتم شايد بشه از روزه گرفتن دخترم فرار كنم از طرفي خودم اون زمان درست وحسابي روزه نگرفتم هرچي كه مامانم  نسخه مي پيچيد كه اشكال نداره بخورم هرچي هم خودم قايمكي مي خوردم برا همون حساب درستي از روزه هاي گرفته شده ونشده ام نداشتم به همين خاطر دوست نداشتم دخترم هم زير بار روزه گرفتن قرض بمونه .تا اينكه اولين سحر شروع شد با دلرحمي بسيار بيدارش كرديم بر خلاف سالهي گذشته كه سحري خو...
11 مرداد 1393

گذری در سال 88

  اینجادبرده بودمت آرایشگاه مردونه موهات رو کوتاه کرده بودم چون خیلی برا گیره زدن اذیتم می کردی می خواست با یه دست کشیدن تو موهات موهات فشن بشه . اما بی فایده بود اینقدر ازموی فشن بدت می یومد که اصلا نمی ذاشتی می خواستم کارم رو راحت کنم که کار بدتر شد باید همش موهات رو به یه طرف می زدم تا موهات بلند شد هم خودت عذاب کشیدی هم منو عذاب دادی ...
27 تير 1393

يادآوري عيد 86

سيستم خونه خيلي داغونه بابايي ديروز بهم گفته بود اطلاعاتش رو كپي كنيم تا به داد سيستم برسه من هم بعد از كپي تو فلش امروز اين عكسا رو پيدا كردم  .يادمه اون روز هوا يه كم سرد شده بود اين كاپشن تو ماشين بود تنش كردم(از گرمكن تن داييش مشخصه سرماي هوا) چقدر شلخته شده با كاپشن وگرنه بچم بلوز شلوار تنش بوده                 ...
18 تير 1393

تقديم به پدر من وپدر دخترم

پدر جان ، با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر خاک می گذارم و خداوند را شکر می کنم که فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون شما هستم پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم  . . . ای تکیه گاه محکم من ، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال ، هست افتخارم پدرم روزت مبارک شانه‏ هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را. دست در دستانم که می‏گذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگ‏هایم می‏دود. در برابر توفان‏های بی‏رحم زندگی می‏ایستی؛ آن‏چنان‏که گویی هر روز از گفت‏وگ...
31 ارديبهشت 1393

روز مادر

 تقدیم  به مادر خوبم که سرشار از همه مهربانی های  دنیاست...   مادری که هیچ قلمی حتی نمی تواند او را بسراید...   تقدیم به چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه ام. لبخندهای معصومانه و خنده  هایش دلگرمی زندگی ام. از بودنت برایم عادتی ساختی که دور از تو بودن  در باورم نمیگنجد حتی  کوتاهترین فاصله زمانی. اکنون معنای دوست داشتن و عاشق بودن  را بیش از بیش درک میکنم. چه خوب  شد که بدنیا آمدی و چه عالی شد که شدی دنیای  من. همیشه بدان که تا بیکران عشق عاشقانه  دوستت دارم.   پروردگارا شکرررررررررررررررررررررر...
31 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملكم می باشد