نازنين نازنين ، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دخملكم

13/2/92اداره ماماني

جمعه بود ومن كشيك بودم مي خواستم برم اداره كه نازنين هم خواست بامن بيادمن هم ازخداخواسته چون تواداره تنهابودم باخودم بردم .كمي ازتكاليفش روانجام دادوموقع رفتن هم ازمحوطه ي اداره باكمك هم مقداري توت  چيديم .بفرما زيادشيرين نيست ...
21 ارديبهشت 1392

عيد92

امسال هم طبق سالاي گذشته براتحويل سال وتعطيلاتش شاهرخت رفتيم .شما که خیلی اونجا بهت خوش می گذره اما  بيچاره ماماني  آرزو داره یکسال هم که شده حداقل تحویل سال روتو خونه ی خودش باشه امان از دست بابایی که اینقدر خودخواهه . امسال تحویل سال روعزیز وآقاجون شاهرخت نیومدن اما چون شب تحويل سال عمو محسن و...تصادف كرده بودند وداداشا هم ديدنشون نيومده بودندروزبعدازتحويل سال بالعجبار اومدند شاهرخت وماماني هم خيييييييييييييييييييييييييلي خوشحال شد دلش برا داداشاش يه ذره شده بود نازنين هم خوشحال بود آخه دايي ياش رواونقدردوست داره كه بهشون مي گه داداش. روزيكشنبه 4فروردين جون ماماني وبابايي مي خواستن اداره برن برگشتيم بيرجند4...
21 ارديبهشت 1392

10/1/92باغ آقاجون

شرمنده دخترم همه عكساي تكيت روآبجي  فقط ازاين قسمت گرفته  آخه زورش مي آمده ازجاش بلند شه اين قسمت هم دقيقا مقابل درب چادر بودكه آبجي اونجادرازكشيده ، مي بيني آبجي چقدرتنبله!  دعوتي باغ  ميزبانش باباي خاله جون( شيماخانم) بودندخيلي خوش گذشت .توهم درحالت طبيعي زبون مي ريزي واي به حال اينكه چشمت به كسي بيفته از بس حرف مي زني ديوانه ميكني  .قربون دخترم برم كه هيچ وقت خسته نمي شه . ...
21 ارديبهشت 1392

روز مادر

      حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست تو که باشی .. هر روز را .. نـه! هر ثانیه را .. عشق است       خداوندا .عزيزم راتوياري كن پناهش باش ودرحقش توكاري كن الهي ، هرچه مي خواهد نصيبش كن خدايا.برلبانش لبخند جاري كن وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم...
17 ارديبهشت 1392

تولد 7سالگی

    تولد امسال دخترم دقيقا روز جشن الفباشون كه آخرين روز سال تحصيلي شون بود گرفتم آخه خيلي دوست داره تولدش با همه ي دوستاش باشه .به نظرم خيلي خوب بود اما ديگه نمي شد موهاش رو درست كنم اما يه كاري شد شمع تولدش قبل از شروع مراسم آب شد از شدت گرما. ...
8 خرداد 1391

تولد 6سالگی

          امسال اولين سالي يه كه دخترم وارد محيط مدرسه شده من هم امسال به خاطري كه با محيط مدرسه آشنا بشه پيشش رو جايي فرستادم كه قراره سال اولش هم همونجا باشه پس امسال بايد يه لباس پوشيده توتولدش مي پوشيد .اما ازاونجا كه بدش مي ياد موهاش رو صورتش بريزه تو روخدا مي بينين با موهاش چه كار كرده .اين هم گيره ي مو مصنوعي يه كه به پشت سرش زدم وگرنه تو ساعت كلاس كه از اين كارا نمي شه كرد .خاله صديق ودوستش فرناز هم برا رهبري جشن اومده بودن. معلم امسالشون هم خانم مودي بودن كه نازنين خيييييييييييييلي خييييييييلي دوستشون داره .مدرسه هم مدرسه ي امام حسين هستش.      ...
8 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخملكم می باشد