معرفي فوق تخصص غدد
گفته بودم دنبال دكتر خوب هستم تااينكه بالاخره رفتيم تهران وبه گفته ي بابايي بردمت آخر خط ببينم چه كار مي شه كردخانم دكتر مويري رواينترنتي پيداكردم تلفني نوبت برايك هفته بعد بهم داد. اما چون برنامه كاري بابايي باما جور در نمي يومد من هم كوتاه نيومدم تا نوبتم رو بندازم برا2ماه ديگه .تااينكه بارضايت بابايي تصميم گرفتيم تنهايي باشما بريم تهران .تو اين سه روز كه تهران بوديم حسابي داداشا وخاله جون برامون زحمت كشيدن واز كارشون افتادن هيچ وقت فكر نمي كردم داداشام مرد شده باشن واينقدر نسبت به خواهرشون احساس مسئوليت داشته باشن .انشاالله بتونم زحماتشون روجبران كنم باوجودي كه بابايي باما نيومده بود حتي برالحظه اي احساس تنهايي يا نياز نكرديم .دكتر كه رفتيم يك سري آزمايش خون نوشت كه بايد هر نيم ساعت انجام مي شد ويك عكس از مچ دست بود كه يك هفته بعد آماده مي شد وقرارشد يكي از داداشا زحمت بردنش رو بكشه كه به خانم دكتر نشون بده تا ببينيم نتيجش چي مي شه .اين سه روزي كه تهران بوديم يه روز با خاله جون به سرسبزرفتيم براخريد وهفت حوض وروز بعدش هم بادايي به كاخ گلستان وبازارتهران رفتيم البته خانم دكت گفت مي توني مشهد هم پيش دكتر وكيلي يا خانم قائمي كه فوق تخصص غدد هستن ببريش كه راهت هم نزديكتر باشه.
نازنين در كاخ گلستان